معنی آدم و حوا

فرهنگ فارسی هوشیار

آدم و حوا

مشی و مشیانه

حل جدول

آدم و حوا

تابلویی از لوکاس کراناک


حوا

همسر آدم


آدم و حوا در بهشت

تابلویی از آلبرت دورر

لغت نامه دهخدا

حوا

حوا. [ح َوْ وا] (اِخ) تلفظ فارسی حواء مادر آدمیان. زوجه ٔ آدم. اسمی است که آدم زوجه ٔ خود را بدان نامید و به معنی زندگی است و بدان واسطه حوا به ام البشر ملقب شد و چون حوا اطاعت امر حضرت اقدس الهی را ننمود، خداوند عالم غم و حزن او را دوچندان ساخت. گفتند که بزحمت اولادهاخواهی زایید و اشتیاق تو بشوهرت خواهد بود و او بر تو تسلط خواهد داشت. (قاموس کتاب مقدس):
بارت خبر آرد از آب حیوان
برگت خبر آرد ز روی حوا.
ناصرخسرو.
سعدی خویشتنم خوان که به معنی بتوام
گر بصورت نسب از آدم و حوا دارم.
سعدی.
حدیث عشق اگر گویی گناه است
گناه، اول ز آدم بود و حوا.
سعدی.
رجوع به حواء شود.


حوا و حیه

حوا و حیه. [ح َوْ وا وَ ح َی ْ ی َ / ی ِ] (ترکیب عطفی) (اصطلاح هیأت) دو صورت از صور شمالی فلک است درهم پیوسته یکی حوا و دیگری راحیه خوانند و آن بصورت تنی است بر پای ایستاده و ماری را بر پشت خویش بدو دست گرفته و مار سر و دم را بسوی بالا کشیده حاوی 74 ستاره نورانی تررأس الحوا.

فرهنگ عمید

حوا

نخستین انسان ماده در ادیان سامی: حدیث عشق اگر گویی گناه است / گناه اول ز حوا بود و آدم (سعدی۲: ۴۸۲)،
از صورت‌های فلکی نیمکرۀ شمالی، به‌صورت مردی که ماری در دست گرفته، مارافسا،

نام های ایرانی

حوا

دخترانه، حیات، نام همسر آدم (ع)

فرهنگ معین

حوا

(حَ وّ) [ع.] (ص.) زن گندمگون.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

حوا

مشیانه

معادل ابجد

آدم و حوا

66

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری